در جستجوی معنی زندگی

کتاب هایی که در طول سالها قرار است بخوانم تا به معنای زندگی برسم.

در جستجوی معنی زندگی

کتاب هایی که در طول سالها قرار است بخوانم تا به معنای زندگی برسم.

زندگی چیزی نیست که با فکر کردن بتوانیم به آن برسیم، در واقع زندگی نفهمیدنی ترین موضوعی است که تا به حال دیده و درک کرده ام.امیدوارم روزی بفهمم چرا نمیتوانم معنی زندگی را بفهمم!!!

آخرین مطالب

۱۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

یکشنبه

یکشنبه

یکشنبه

همیشه از یکشنبه ها متنفر بودم.هرنوع اتفاق ناگواری برای من در یکشنبه افتاده. باورم نمیشه ۱۸۰ لغو شد. ینی این همه ارزو و فکرهای گسترده برای بعد روز پنجشنبه ام به فنا رفت.پنجشنبه ای که قرار بود اتاقمو مرتب کنم. اتاقمو رنگ کنم و از اون حالو هوای چهار و نیم سال قبلم بیام بیرون.

نمیدونم چرا اینطوری شد

نمیدونم خدا میخاد چه چیزی به ما بفهمونه

نمیدونم چرا به ارزوهام نمیرسم

نمیدونم چرا به هرچی فکر میکنم برعکسش رخ میده

اخه مگه نمیگفتن اگه میخواید به چیزی برسید اونو روی کاغذ بنویسید تا کائنات هم بدونن که شما برای رسیدن به هدفتون مصمم هستید و اون فکرتون عملی میشه،  پس چرا برای من اتفاق نمیافته؟؟؟؟؟؟ 

منی که قرار بود بعد ۱۲.۳۱ دقیقه ۹۸.۱۲.۸ به دنیای کتاب هام برگردم چرا حالا باید تو این شرایط بلاتکلیفی بمونم که حتی نمیدونیم امتحان دقیقا کیه که چند روز حداقل برم رمان هامو گردگیری بکنم.

اخه چرا اینقدر زندگی به ادم میگه من ارزش فکر کردن و زیستن رو ندارم، چرا فکر میکنم کاش خودکشی میکردم و از این همه اتفاقات لحظه ای رها بودم!!!

چقدر رویا داشتم. یاد کتاب در رویای بابل افتادم که بیچاره برای فرار از زندگی سختش فقط در رویا زندگی میکرد.

حالا منم فقط برای فرار از این شرایط در رویا زندگی میکنم.نمیدونم چیکار کنم واقعا خستم

  • سرگردان بی ذهن
  • ۰
  • ۰

دومینوی زندگی

با خبر های کرونا چه کنیم؟  امروز خیلی از دانشگاه ها کلاس هارو تا اخر هفته تعطیل کردن. و حالا ما پنجشنبه امتحان ۱۸۰ واحدی داریم، مسخره تر از این نمیشه که الان ازمونو لغو کنن و بندازن بعد عید!!!!!چونکه یه نامه ای دست به دست درحال امضا شدنه! نمیدونم صلاح در چیه اما از خدا میخوام امتحان لغو نشه، نه اینکه کامل خوندما، نه اتفاقا اگه ادم چندماه قبل بودم میگفتم اره لغو شه بیشتر بخونیم، ولی بخدا خستم نه تنها خستم بلکه متنفرم از شرایط فعلیم.من میخوام هرچه سریعتر از این حالت درس خوندن اجباری بیام بیرون.

من نمیدونم چرا ما هیچوقت مدیریت بحران یا پیشگیری نداریم؟ با کوچکترین اتفاقی کل کشور فلج میشه و کل برنامه های ما بهم میخوره، اینکه الکی امتحان های ترم قبل ما دو روز لغو شدن!درحالیکه جایی که من زندگی میکنم هیچ ربطی نداشت.سیل میاد برف میاد بارون میاد الودگی هوا میاد شورش میشه نمیشه،  تو همه این حالتا همه جا تعطیل میشه و همه به هول وولا میافتن!

یادم باشه هرگز بچه دار نشم وگرنه وقتی بزرگ شد و عقلش رسید و ازم پرسید مامانی چرا منو به دنیا آوردی؟ مگه تو این جا چه چیز مهمی به دست آوردی که میخواستی بمنم منتقل کنی؟  هیچ جوابی ندارم بهش بدم!

ازمون لعنتی بیا و با ما مهربان تر از اینها باش :)

  • سرگردان بی ذهن
  • ۰
  • ۰

اینترنت

اصلا یادم نمیاد زمانی رو که راحت بدون هرنوع فیلتر شکن و پروکسی مزخرفی میرفتم تلگرام و یه فایلی رو دانلود میکردم. حالا برای  کمترین حجم ممکن هم باید دوسه دقیقه صبرکنم تا پروکسب وصل شه، دوسه دقیقه هم باید صبر کنم تا خود اون فایله دانلود بشه!اوضاع به غایت مزخرفیه

ینی واقعا میشه روزی برسه بدون هر نوع فیلتر؟؟؟؟ ممکن نیست

ینی احتمال اینکه من همین لحظه بمیرم از اینکه روزی فیلترها برداشته بشه، بیشتره

داشتم به کاغذهایی که قبلا نوشتم نگاه میکردم، چقدر برنامه ریزی ها و چه کارهابب که هیچوقت انجامشون ندادم و رسیدم بع الان

تقریبا ۵ سال پیش بود که  ما وارد مسیری شدیم که باید یه ازمونی میدادیم. اینکه بعد دوسال که دروس تخصصیمون شروع شد و گفتم تابستونا میخونم به کنار، اینکه من هنوز خودمو نشناختم اذبتم میکنه. من بااینکه میدونم هیچوقت نمیخونم و همیشه دقیقه اخرا به استرس میافتم و از استرس نه میتونم درست حسابی روی سوالارو بخونم و نه مطالبو مرور کنم.تابستون امسال من کلا دانشگاه بودم فلذا هیچی نخوندم.بقیه هم که مسلما خوندن و پنجشنبه خیلی بهتر از من خواهندداد. فقط به این فکر میکنم واقعا قراره چه اتفاقی برام بیافته؟؟؟؟؟ ایا میشه به چیزی که فکر میکنم، کائنات مهربون و از اینا مهربونتر، خدای عزیز،  جامه عمل بپوشونن؟؟؟؟؟ 

نمیدونم!

اگه میدونستمم فرقی به حالم نمیکرد چون من چه بدونم چه ندونم باز همون ادم لحظه اخریم

شب بخیر :)

  • سرگردان بی ذهن
  • ۰
  • ۰

فیلم

نزدیک به هفت ساعت پشت سرهم فیلم تماشا کردم!!!بله کلا من از بچگی همین مدلی بودم. همیشه میگفتم بذار اینو تموم کنم بعد،  اونقدر گفتم این قسمت رو هم ببینم بعد میرم سراغ کارام که دیدم ساعت سه نصف شب شده.

به همین سادگی

نمیدونم چرا هروقت به محبث گنوزی میرسم خیلی کند پیش میرم. مغزم نمیکشه حقیقتا

کرونا هم که به ایران اومده، فرداپس فردا اگه از استرس ونتیجه ازمون نمیرم یهو خداروچه دیدی کرونا میگیرم و میمیرم!

تازگیا اونقدر تا خرخره میخورم که حس میکنم یه پنجاه کیلویی  چاق تر شدم.

خیلی دوست دارم اتاقمو رنگ کنم ☹️البته انگیزه شو پیداکردم ولی متاسفانه انگیزه ناپایداره و دوسه روز بعد دیگه انگیزه ای وجود نخواهد داشت

شبی خوش آرزومندم :)

  • سرگردان بی ذهن