در جستجوی معنی زندگی

کتاب هایی که در طول سالها قرار است بخوانم تا به معنای زندگی برسم.

در جستجوی معنی زندگی

کتاب هایی که در طول سالها قرار است بخوانم تا به معنای زندگی برسم.

زندگی چیزی نیست که با فکر کردن بتوانیم به آن برسیم، در واقع زندگی نفهمیدنی ترین موضوعی است که تا به حال دیده و درک کرده ام.امیدوارم روزی بفهمم چرا نمیتوانم معنی زندگی را بفهمم!!!

آخرین مطالب
  • ۰
  • ۰

تقدیر

در صفحه ۲۶۸ کتاب کوری هستم. این روزها خیلی ها گفتند درحال زندگی کردن در رمان کوری هستیم، ترغیب شدم تا این کتاب را که خیلی وقت است در کتابخانه ام خاک می خورد بخوانم. از لحاظ قرنطینه تشبیه کردند یا که چی؟ نمی دانم هدفشان از این تشبیه کودکانه چه بود. چون که فضای داستان کاملا متفاوت است و شاید از لحاظ همه گیری کوری و همه گیری کرونا به این موضوع پرداخته اند. چند ساعتی است که در حال افسوس خوردنم. وقتی حتی  در شرایط کوری هم هستند کورهایی که می خواهند از آب گل آلود ماهی بگیرند. درواقع کور علیه کور، وقتی که سهمیه غذای کورها توسط چند کور قلدر به تاراج میرود و بقیه برای دست یابی به حق مسلمشان باید به آنها باج بدهند. این شروع داستان است شروع خفت و خواری، شروع ازدست دادن تدریجی هرچیزی که دارند. شاید اگر در همان ابتدا مقاومت میکردند و قبول نمیکردند و نمی ترسیدند اتفاقات پیش رو برایشان نمی افتاد. اما با شاید و اما و اگر که تقدیر نمی چرخد، تقدیر پیش از رسیدن به مقصد هزار پیچ و تاب می خورد و فقط تقدیر می داند بهای هر کاری چیست.

به راستی کوری واقعی ینی زندگی دردنیایی که همه امیدها بر باد رفته است. وقتی امیدی نباشد چه کور باشی چه بینا چه فرقی میکند؟ تو درهمان لحظه ناامیدی می خواهی بمیری پس چه فرقی میکند بینا بمیری یا کور بمیری؟ با مُردن کور میشوی، دیگر نمی توانی دنیایی را ببینی و حس هایی را تجربه کنی که قبلا میکردی، همه آنها از دسترس تو خارج می شوند عین حالت کوری که دیگر روشنایی چشمانمان در اختیار ما نیست.

دوست داشتم امروز این کتاب را تمام کنم اما مگر این همه وقت تلف کردن می‌گذارد؟  کاش یاد میگرفتم وقتم را که هر لحظه با سرعت نور در حال گذر است، بهینه تر تلف میکردم.اما انتظاری هم از خود ندارم زیرا:عادات دیرینه سخت جانند، حتی وقتی می پنداریم مدتهاست از سرمان افتاده.

سالها به این شکل گذرانده‌ام و حالا نمیتوانم انتظار داشته باشم با چندماه تغییر رویه به حالت ایده آل برسم.

بقول  ایشی گورو :بهترین قسمت روز شبه.البته اگر یاری هم بود دوچندان میشد، می روم تا ادامه کتاب را بخوانم در انتظار اینم که زنِ قهرمان ِ چشم پزشک مرا به کدامین سو در این نیمه های شب خواهد برد؟ 

  • ۹۸/۱۲/۱۱
  • سرگردان بی ذهن

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی